مرگ

بلبلی آموخت مرا

"با مرگ از قفس، آزاد خواهی شد..."



مرگ

عزرائیل جان

آنگونه جانم را بگیر

که دوست داری خدا، جانت را بگیرد...

مرگ فاطمه

می خواهند بی نصیب نشوند از

ثواب  نماز بر فاطمه

از خدا می خواهند

مرگش را ببینن...

جان دادن یا جان کندن

مرگ تو را دیدن یعنی همان جان کندن

و پیش چشمان تو جان دادن یعنی همان زندگی

عزرائیل

پیامبر مرگ را عزرائیل گویند.

لبخند

بعد از تو

فقط مرگ

لبخند مرا

خواهد دید...

رزق امروز

آسمان خاک آلودست

می بینی اش نشسته کناری

و خود را در عبایی عربی پیچانده

منتظر تا نمازی بخواند...

آمبولانس می رسد

و درب غسالخانه غوغا

چشمانش برقی می زند...

رزق امروز رسیده...

زندگی یعنی همین

آگهی ترحیمش را

کنار کارت عروسی اش گذاشتم

تاریخ هردو یکی بود.

کفن

چهارمین باری بود

که برای خودش کفن خرید

قبلی ها سهم عزیزانی شد

که زودتر پریدند از قفس...

مرگ و تولد

من می روم تا جا باشد برای آمدن تو/

رفتن من مرگ/

آمدن تو را تولد گویند./

مرگ

رفتن به سفری که برگشتی ندارد را مرگ گویند.


یوسفم...

می دانی

من یوسفم

برادرانم گناهانی که مرا

در چاه این دنیا انداخته اند

چشم در راه کاروان مرگ دارم

تا مرا به حکومت  آخرت برساند....

انتخاب مرگ

 شهادت بهترین مرگ است

اما وقتی مرگ برایت هنوز حل نشده باشد

به انتخاب بهترین نوعش نخواهی رسید...

و اینجاست که بدترین نوع مرگ تورا انتخاب خواهد کرد.

عزرائیل

مامایی که هنگام تولد و پا نهادن به ان دنیا سراغمان می آید را عزرائیل گویند

مرگ

مرگ همان رهایی از تکرار است.

و نشیدن صدای ساعت دیواری

تیک تاک

تیک تاک

تیک تاک

...

دنیا

دنیا ایستگاه اتوبوس است

 و مرگ هر لحظه ممکن است از راه برسد...

به ایستگاه دل نبند.


مرگ

وسیله تصفیه گناه را  گویند مرگ!

مرگ

از مرگ پرسیدم هدفت چیست؟

گفت هدفم تویی!

پاسخ

خانه ابدی صدایت می زند.

پاسخش را نمی دهی؟

مرگ چیست؟

آخرین روز زندگی در این دنیا را مرگ می نامند!