انگشتر

انگشتر عقیقت

 چنان سفت بغل کرد انگشت تو را

که راهی نماند ،جز بریدن انگشت...!

فتوشاپ

فتوشاپ ما را بهم میرساند!

من و تو کنار هم!

اختیار

از شب عاشورا به بعد

هر شب حسین

همه را جمع می کند

حتی من و تو را 

و بعد از  کم کردن نور خیمه،می گوید:

"ماندن یا رفتن

اختیار با خودتان است!؟ "


مطمئن

چه خوب است

خدایی هست مطمئن

که میشود تو را به او بسپارم...

ناخدا

راه ما از هم جدا

تو خدا،من ناخدا !

آزار

آزار دادن تو را "خود آزاری" گویند!

زهیر

همسرت که حسینی باشد

تو را "زهیر" خواهد کرد!

گناه

به کدامین گناه ؟

پس از تو

زنده مانده ایم حسین...

سقوط

سقوط آزادم

با افتادن از چشمان تو

تفسیر شد.

منتظر

مثل آن پیرزن

خانه ی سالمندان

که از پنجره اتاق

همیشه چشمش به در حیاط است

تاشاید یکی از فرزندانش از راه برسد

به صفحه ی این گوشی زل زده ام

شاید از تو خبری شود...!!!

گوش

تند تند می نویسم

نه حرف هایم را گوش نمی کنی...!

بوق

من بیمارستان و

صدای تو بوق زدن

می فهمی که...!

من و تو

فرق حسن و حسین

در من و تو است!

حسن "من" را داشت

و حسین "تو" را


عقربه ها

من و تو

عقربه های ساعت...

گاهی انقدر دور

و گاهی اینقدر نزدیک

و این داستان ادامه دارد....!

پارک

تو را پارک می بردم

یادت هست بابا!؟

حالا مرا پارک کرده ایی

خانه ی سالمندان!!

انار


انار را که گاز می گیرم

مزه ی تو را میدهد!!

ترش و شیرین

برای همین

یک دانه اش  را هم

از دست نمی دهم!!

اصلا شاید تو

راز بهشتی بودن اناری


آب دهان

دیروز آب چشمانم را

و امروز آب دهانم را

نثارت می کنم...!!



تنها

خواسته ی زیادی نیست!!

فقط "تنهایم" بگذار...

همین.

راستی تا یادم نرفته

این را هم اضافه کنم

قبل از تو،از تنهایی می ترسیدم

تازه فهمیدم

تنهایی، سگش شرف دارد

به با تو بودن!!!

اندیشه

خیلی وقتها که ساکتم

به این می اندیشم!

حیف تو نبود

که مال من باشی؟!

عروسک

با تو پیاده قدم می زند در خیابان ها

تا به همه عروسک جدیدش را نشان دهد...