مادربزرگ

سفارش مادربزرگ بود/

از غریبه ها چیزی نگرفتن/

خدایش بیامرزد /

نماند تا بپرسم از او/

از غربی ها چطور؟

هدیه ی تو

ذهن آشفته ی من هدیه چشمان تو بود...

دعوت نامه محرم

_{صدای پای محرم به گوش می رسد.}

_{کافیست لحظاتی خلوت کنی و خاطراتت با محرم را به یاد آوری.}

_{لحظات شیرین با حسین بودن را...}

_***

_{دیروز مهمان رمضان بودی و فردا مهمان محرم}

_{راستی میدانی  نفس های رمضان هم به عشق محرم است}

_{و اگر  باوری نداری}

_{از رمضان بپرس  که به عشق نهمین شب محرم  نهمین ماه سال شد.}

_***

_{عالم در آستانه تحولی بزرگ است}

_{سال تحویل می شود با محرم}

_{آنهم بعد نماز مغرب} 

 _{حرم سیدالشهدا}

_{آن زمان که پرچم سرخ حسین جایش را به پرچم عزا خواهد داد}

_***

_{و تو هم مستانه و بی خود شده از خویش، با ذرات هستی فریاد می کشی:}

_{لبیک یاحسین.....}

_{وقتی می شنوی} 

_{کیست مرا یاری کند ؟}

_***

_{و با هق هق گلویت، ناخواسته زمزمه می کنی}

_{يا مقلب القلوب و الابصار}

_{و يا محول الحول و الاحوال}

_{و براستی جز حسین چه کسی  محول الحول والاحوال است؟}

_***

_{و  این حر است که بارقه های امید وبرگشت را در ما زنده می کند}

_{و به ما جرات آمدن بر این آستان را می دهد تا}

_{در خیمه ی عزایی که بانی اش حضرت زهراست}

 _{نفس هایمان را گره بزنیم به نفس های عمه ی سادات}

_{و با آب دیدگانمان سقا باشیم برای حسین و اهل بیتش}

_{در خیمه گاه عباس ثابت کنیم هنوز علم علمدار بر زمین نخورده}

_{وعده ما با  حضرت بقیه الله الاعظم شبهای محرم} 

_{هیات فداییان حسین علیه السلام محفل خادمین شهدا}

_{-----------------------------------------------------------پی نوشت}

_{1-به سفاش دوستان هیات این متن را نوشتم}

_{2-کوششی بود نه جوششی}

_{3-دهه اول سخنرانی هیات چندشبی با ماست} 

_{موضوع هم ادامه  موضوع پارساله که  آشنایی با اصحاب سیدالشهدا ویژگی های  ان بزرگواراست}

_{پارسال با حبیب بن مظاهر  و و زهیربن قین  بررسی شد}

_{امسال با عابس  شروع میشه...}

_{4-الان ساعت 2 بامداد}

 _{و ساعت 9 صبح امروز دوشنبه راهی قم هستم...پیامی دارید بزارید واسه بی بی می برم}

_{5-و پس از مدتها متنی بلند پیشکش باحوصله ها}

موج

بیداری اسلامی ، موجی از کربلاست.

انتخابات

ما طرفدار انتصاب هستیم نه انتخابات.

حسین 72 رای

عمرسعد 30،000 رای

لالایی

لالایی ام شده خروپف هایت!

شفا

گفت شفا می دهد نابینا

گفتم عجیب نیست متولد کربلاست عیسی!

شمر

شمر در صفین در رکاب علی بود

و  در نهروان روبه روی علی

و فاصله ایمان تا کفر چه نزدیک است!

دنیا

دنیا ایستگاه اتوبوس است

 و مرگ هر لحظه ممکن است از راه برسد...

به ایستگاه دل نبند.

شومینه

محل سوختن نامه هایت را شومینه می گویند!

گوش

نمی شنید

مدتها بود

که گوشش شده بود

مستراح شیطان...

سقوط

سقوط یعنی حفظ وضعیت موجود

ابراهیم

بنیانگذار عملیات شهادت طلبانه ابراهیم است

وقتی به تنهایی علیه دنیایی بت پرست قیام می کند

داوود نبی

گفت نبوت و حکومت یکجا جمع نمی شود

گفتم چگونه  وقتی داوود  هم نبی بود هم حاکم!!!

حزب

در عالم دو حزب بیشتر وجود ندارد

حزب الرحمان

حزب الشیطان

و تو در کدامین حزبی؟

There are two parties in the world

Rahman's party

Alshytan Party

And so, in what party?

بهانه

می نالید 

از خانواده و دوستان و کوچه و مدرسه و شهر  و جهان 

که نمی گذارند خوب باشم

می خواهم

 ولی نمی گذارند

به  او گفتم

موسی در اغوش فرعون  بزرگ شد!

ناله اش قطع شد!

ولی دنبال بهانه ای دیگر بود...

ترس

از مشکلات بزرگم این است :

می ترسم از انچه نباید بترسم

و نمی ترسم از آنچه باید بترسم!

ادعیه

قرآنی که به آسمان می رود،

مناجات های اهل بیت می باشد

قرآن

در قرائت قرآن ماند.

فراموش کرد

قرآن کتاب هدایت است!

مفاتیح

همان  کتابی

که آداب هر ماه در آن نوشته شده 

و پر ازادعیه ونماز است

ولی شوقی برای انجامشان نداریم را

 مفاتیح می گویند!