مرگ
رفتن به سفری که برگشتی ندارد را مرگ گویند.
+ نوشته شده در جمعه سی ام دی ۱۳۹۰ ساعت 22:2 توسط عین لام
|
طواف دور صاحب خانه برای من
قبول؟
گفت از تو نشانه ای نباشد.
باران درد و رنج و مصیبت و بلا
تا صدایشان بزنی و پی ببری
کاری ازدستشان بر نمی آید.
خدا اینگونه بت هایت را می شکند...
عالمی بخشیده شد.
می خواست ضعف را ببیند
که انسان را آفرید.
در مدینه دفاع کنیم
فشار می آورند
جنگ را بیرون شهر ببرند
تبعیت نکردن از رسول
می شود احد
امان از سیرت زشت.

به مناسبت رفتن شاه می نویسم/کاش روزی مثل آن روز/
جشن رفتن شیطان از دلم را بپا کنم
این روزها کشف کرده ام
فرصت ها را تبدیل به تهدید می کنم
اما چه دیر...
فصل برداشت است
دستور جنگ صادر می شود
غرض جنگ نیست
قصه همان داستان تکراری
امتحان است.