زین پس ما را در اینجا بخوانید
پی نوشت:
لطفا دوستان که قابل دونستن مارو لینک کردن
در پیوندها آدرس بالا را جایگزین کنند
ممنون!
امیدوارم مجبور نشوم
دوباره در بلاگفا بنویسم!
تو سر شناس
برای همین
قصد سرت را کردند!!!
خدا رحمت کند مبتکر بوفه در سینما را
نبود کُلُّهم سینماها کسل کننده بود!!
پی نوشت:
دیشب فیلم" ملکه" را می دیدیم...
در یک نگاه که بگوییم برایتان
ازاول فیلم تا آخرش
دنبال این می گشتم
کی عراقی است
کی ایرانی؟!
وسط قلب دشمن زمین زد...
ماموریت عباس تمام بود
فقط کمی زمان می خواست
تا عشق حسین جهانی شود...
انداخت روی میدان موانع...
تا معبری باز کند به سوی خدا...!
از حبسیه آزاد شد...!
دو سه روزی که تاب خورد
دو زاری اش تازه افتاد
این طرف دیوار با آن طرفش توفیری ندارد!
چرا حالا دل؟
"دل"خور نباش
باشد؟
انتفاضه ایی در کار نیست...
من هنوز چشم به مذاکرات سازش دارم...
وفتی تو یک طرف میز مذاکره ایی
من برای خود یک پا "عرفاتم" !
تمرینی است
برای رفتن؛به غسالخانه...!
چنان سفت بغل کرد انگشت تو را
که راهی نماند ،جز بریدن انگشت...!
می خواست از تنهایی در بیاید...
به خودش پیامک می زد!!
که برای آمدنت
انداختیم در چاه جمکران...
رکورد نامه های کوفیان را زد...
دلنشین تر می شد
مناجات های حسین
آن همه جمعیت...
برای کشتن امامی که خود دعوت کرده اند
برایم قابل هضم نیست!!!؟
نکند کوفیان را "چیز خور" کرده اند...
حسابی از خودش، بدش آمد فرات...!
تازه می شویم مثل قذافی...!!
با دهان کف کرده اش داد می زد
"خانه های ظلم را بسوزانید...!! "
داشت با انگشت اشاره
خیمه های حسین را
نشان میداد...
سند:
مظفری،تاریخ 228
"خدایا من می روم
تا تو بمانی..."
روزی برای خودش
دریایی بوده این کویر...!