آزادی
خواهش می کنم
از قلبم عقب نشینی نکن
من مستعمره ی تو بودن را دوست دارم.
آزادی من یعنی در اشغال تو بودن!
خواهش می کنم
از قلبم عقب نشینی نکن
من مستعمره ی تو بودن را دوست دارم.
آزادی من یعنی در اشغال تو بودن!
تو تیر می کشی از قلبت
من تیر می کشد قلبم
دلهره پیدا می کنم شدید
و قلبم می زند تند تند
می دانی که
پشت نخل کمین کرده بودند
برای عباس...!
این را کشف کردم
از قلبی که سوراخ کردی!
از بخش قلبت!!
من نیاز دارم
به مراقبت های ویژه !!
من برای عباس قلبم شکست و
تو کمرت...
همان هدیه روز تولدت...
در قلب من چه می کند؟!
با این کارها هم
از چشمم نمی افتی!!
در سلام بر تو
دست را بر سینه می گذاریم
تا قلب از جایش کنده نشود!!!
روزهایی که حتی "مثانه" را هم
خریدوفروش می کنند
کسی حاضر نیست
"قلب"ی بخرد!!
چرا که می دانند
قلبهای امروزی
"شِلِشی" اند!
سرانجام این رابطه را ؟!
نیازی نیست به فال قهوه و کف بینی
کافی است فقط دستانت را به من بدهی
قلبت همه چیز را خواهد گفت.
به قلبت فرو کردند
تیر سه شعبه را
اصابت کردند، تیرها به حسین!!
پر شده از این نوشته:
آمدم
نبودی
رفتم
از طرف خدا
...................................................پی نوشت:
می گویند حضور قلب داشته باش یعنی
اگر در خانه باز شد حواست باشد
از دست نرود فرصت دیدار محبوب
حتی چشم بهم زدنی.
چون طاقت نداشتند ببینند
با این همه ظلم و نامردی
هنوز دل حسین برایشان می سوزد...
و هنوز در قلبش شوق هدایتشان جاری است...
خدایا
این قلب
عمری خانه ی تو بوده
می خواهند غیر را ساکنش کنند
هرگز!!!
مرگ قلبی یا مرگ مغزی؟
با قلبهای بزرگ پیوند برقرار کن.