فرات
یعنی بوسه بر دستان عباس!!
یعنی بوسه بر دستان عباس!!
او شلیک کرد و بعد
من تنها یک بوسه!!
دهانم یکبار بوی تو را بگیرد!!
پی نوشت:
حسین جان
علی اکبری مرا ببوس..
"شهاب باران دیشب را دیدی؟!"
با تبسم گفتمش
"بگو بوسه باران دیشب را"
حیرت زده نگاهم کرد!
خواستم زیاد خماری نکشد
زود ادامه دادم
"خدا بوسه هایش را
بر کف دست می زند
و آرام فوت می کند سمت ما
این بوسه ها را
"شهاب" می گویند...!
با شیطنت گفت
"پس چرا وسط آسمان یکهو
غیبشان می زند!!
به آرامی گفتم:
"چون می بیند همان دم
ما دنبال بوسیدن
غیر اوییم!"
دوستت دارمت را بشنو
بوست را بگیر
گورت را گم کن...!
همان پیکی است
که رمزو راز عشق را
به دل می رساند...
کام حسین را
وقتی به دنیا آمدن اینگونه باشد
از دنیا رفتن
جز با بوسه ی خدا شدنی است مگر؟!
...پی نوشت اول:
این را از عطشش پی بردم
بوسیدن لبان خشک
چیز دیگری است!!
... پی نوشت دوم:
این پست را به حساب این بگذارید
امروز ده رمضان است
بهتر بگویم
عاشورای رمضان!
تکه نانی خشک
وسط یک کوچه...
بلند کردی
بوسیدی
گذاشتی یک گوشه...!!
پشت پلک هایش
عکس دیگری
را پنهان کرده باشد..!"
حتما یادت باشد
با چشم باز
تو را ببوسد!!
این تب خالها بی دلیل نیست!!
"بوسه بر گلوی شش ماهه "
مسابقه ای بود که
از حسین سبقت گرفت تیر سه شعبه!!
سناریویی دگر باید نوشت...
بعد از بوسه بر لبهایت...
رقیه جان می سپارد
بعید نیست
از این قوم
لبهایت را زهرآلود کرده باشند...!!
با لبهای سرخ...
جای بوسه ی شیطان را
می نامند "رژ"
کنارش خالی ست
آرام هوا را بوسید و گفت:
"شب بخیر عزیزم!!!"
و قاتلین حسین/ شمشیر را...
"قاصدک" می گویند!