فرات
رفته بود حاجت فرات را بدهد
یعنی بوسه بر دستان عباس!!
+ نوشته شده در شنبه بیست و پنجم شهریور ۱۳۹۱ ساعت 18:21 توسط عین لام
|
یعنی بوسه بر دستان عباس!!
از کفش داریت
گرفتیم...
چه حاجت است
به عزرائیل؟!
" میشود بشوم مرقدت حسین؟! "
و حسین اجابت کرد
خواسته اش را
با مرگ خویش!
یک جفت از کبوترهای صحنت...
بوسیدنی است آقا
کف پای کبوترانِ
صحن انقلاب...
به کمان حرمله دخیل می بستند...
حاجت داشت آمد...
وقتی برآورده شد رفت و نیامد.
بارالها
حوائجی که نیامدنم در آن است را روا نگردان.
و محتاجم کن تا بر سرایت معتکف باشم.
هرچه می خواهد می زند زیر گریه
لحظاتی بعد در آغوش...
بچه ی برادرم
به من آموخت با گریه
از خدا
حاجت بگیرم!