فقط
مادر فقط زهرا
برادر فقط حسن
خواهر فقط زینب
عمو فقط عباس
عمه فقط رقیه
دایی فقط حسین
مادر فقط زهرا
برادر فقط حسن
خواهر فقط زینب
عمو فقط عباس
عمه فقط رقیه
دایی فقط حسین
اسارت آرزو می شود
زینب!
مادر!
خوابهایی که در بیداری می بینم:
.............
کلاغها سنتی می خوانند و بلبلها رپ!
کبوترها زاغ سیاه همسایه را چوب می زنند!!!
خروسی که گردنش را شش تیغ کرده
و با ساک nike اش باشگاه بدنسازی می رود!!
مرغ هایش برای جوجه اردک زشت اس I Love You می فرستند...
در جشن فارغ التحصیلی گنجشکها،
گربه های فراری و مشروب سرو می شود
طاووس کچلی که سیگار از دهانش نمی افتد
و روی بازویش خالکوبی کرده "رفیق بی کلک مادر" !!
هرشب با لاشخوری می خوابد...
مرغ عشقی درخواست طلاق داده
و برای چندین بار "سقط تخم" کرده است
تا مبادا اندامش بهم بخورد!!
.....................
خوابهای پریشانی است نه؟!
مي گفت "به خدا قسم از نزد کسی آمده ام
که با مادر،خواهر ودخترش آمیزش می کند!"
پی نوشت:
الغدیر ج 10 ص 255
دارد دلیل ها
یکی از آن همه،
باشد قبر کوچکی در حیاط...
همان قبری
که کنده شد با دستهای فضه ...
و جای سنگ یادبود، گهواره ای گذاشتند...
مزار فرزند شهیدت محسن را می گویم.
در شهر ما رسم است
مارد شهید را نزد فرزندش خاک می کنند
مدینه را نمی دانم!!
حس غریبی می گوید
تو را نیز خاک کردند
در آغوشش..
شاید ان دو دست، که علی دید
در شب به خاک سپاری ات...
بوده دستان محسن ات
فاطمه جان!
به مادر حسین اقتدا می کنند
با گوش های خونی...
پی نوشت:
مهیج الاحزان ص 569
و می بینم خبر از گرسنگی جان دادن
5 فرزند مادری ،سومالیایی را!