دل من

در بیابان

درختی دیدم

نخی  آویزان از شاخه هایش...

و باد آن را به این سو، آن سو می برد

پرسیدم این چیست؟

ندا آمد

دل توست.


تشنه

تشنه بود

چشمه را که نشانش دادم

راه بیابان پیش گرفت…